نتایج جستجو برای عبارت :

امپراتوری باکجه

 
 باکجه یا «شیپجه» توسط «اونجو وانگ» دومین پسر«اوته» و بانو «سوسانو» در سال ۱۸ق.م  بنیان گذاشته شد. باکجه به همراه شیلا و گوگوریو سه امپراتوری کره باستان را تشکیل می دادند.
نشان ملی جمهوری کره جنوبی؛ بخوردان متعلق به عصر امپراتوری باکجه(در بالای بخوردان برنزی پرنده سه پا قرار دارد و در پایین آن اژدهایی است که نماد امپراتوری بویوی قدیم بود.)
 بسیاری از اصول فرهنگی باکجه شبیه فرهنگ گوگوریو بود، امپراتوریس سوسونو با  فراهم آوردن مقدمات تأسی
 
 باکجه یا «شیپجه» توسط «اونجو وانگ» دومین پسر«اوته» و بانو «سوسانو» در سال ۱۸ق.م  بنیان گذاشته شد. باکجه به همراه شیلا و گوگوریو سه امپراتوری کره باستان را تشکیل می دادند.
نشان ملی جمهوری کره جنوبی؛ بخوردان متعلق به عصر امپراتوری باکجه(در بالای بخوردان برنزی پرنده سه پا قرار دارد و در پایین آن اژدهایی است که نماد امپراتوری بویوی قدیم بود.)
 بسیاری از اصول فرهنگی باکجه شبیه فرهنگ گوگوریو بود، امپراتوریس سوسونو با  فراهم آوردن مقدمات تأسی
امپراتور گُی وانگ (234م - 286م)؛جناب گُی پس از هم پیمان شدن با وزیران و درباریان و یک کودتا «امپراطور سابان وانگ» را خلع مقام کرد و به جای او بر تخت امپراتوری نشست.
گی وانگ جزء درباریانی بود که اعقاب آن ها را باید میان قبایل جین و فرزندان «بیریو» یافت. بعضی از منابع، امپراتور گُی را مؤسس واقعی «امپراتوری باکجه» می دانند، زیرا او بود که سلطنت را از دستان نوادگان «دانگمیونگ»، فرمانروای "گوگوریو" خارج نمود و باکجه را به حکومتی مستقل تبدیل کرد.
گُی و
امپراتور گائه رو وانگ (128م - 166م)؛

امپراتور گائه رو وانگ چهارمین امپراتور باکجه بود که پس از وفات پدرش «امپراتور گیرو» به تخت نشست. او جنگ هایی با گوگوریو انجام داد ولی همچنان صلح خود را با شیلا حفظ کرد. در سال 165م  یکی از وزرای شیلا به نام «گیلسئون» طرح کودتایی برای برکناری امپراتور شیلا کرد ولی شکست خورد و به باکجه فرار کرد و به گائه رو پناهنده شد، گائه رو نیز او را به گرمی پذیرفت. امپراتور «آدال لا» امپراتور شیلا، نامه ای مبنی بر بازگرداند
امپراتور دارو وانگ (29م - 77م)؛پس از مرگ «امپراتور اونجو» پسرش امپراتور دارو در سال 29م. به تخت نشست. او دومین امپراتور باکجه بود که مدت زیادی حکومت کرد ولی اقدامات شایسته ای انجام نداد، در دوران حومت او جنگ هایی بین باکجه و شیلا رخ داد که در اکثر آن ها دارو شکست خورد. او سرانجام در سال77م. از دنیارفت و سلطنت را به فرزند و ولیعهدش «گیرو» سپرد.
امپراتور اونجو وانگ(موسس امپراتوری باکجه) (18ق.م - 28 م)؛
 
امپراتور اونجو مؤسس سلسله "باکجه" و پسر کوچکتر «امپراتوریس سوسونو» بود، که در سال18ق.م پس از خروج از گوگوریو به علت مسائل سیاسی در جنوب با متحد کردن ملت جولبون و مردم «هانمن»، امپراتوری باکجه را برپا نمود.
در سال 8 ق.م قبیله "مالگال" دو حمله به شیپجه انجام داد و در هردو حمله موفق گشت بخش هایی از شیپجه را فتح کند. در سال 3 ق.م بیریو از دنیا رفت و مردم به اونجو به عنوان یک امپراتور رسمیت بیشتری د
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر «بیریو» و اونجو نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر د
امپراتور گُی وانگ (234م - 286م)؛

جناب گُی پس از هم پیمان شدن با وزیران و درباریان و یک کودتا «امپراطور سابان وانگ» را خلع مقام کرد و به جای او بر تخت امپراتوری نشست.
گی وانگ جزء درباریانی بود که اعقاب آن ها را باید میان قبایل جین و فرزندان «بیریو» یافت. بعضی از منابع، امپراتور گُی را مؤسس واقعی «امپراتوری باکجه» می دانند، زیرا او بود که سلطنت را از دستان نوادگان «دانگمیونگ»، فرمانروای "گوگوریو" خارج نمود و باکجه را به حکومتی مستقل تبدیل کرد.
گُی
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر «بیریو» و اونجو نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر د
امپراتور چوگو وانگ (166م - 214م)؛پس از مرگ «امپراتور گائه رو»، امپراتور «چوگو وانگ» به عنوان ولیعهد به تخت نشست.
در دوران حکومت چوگو روابط باکجه و شیلا تیره و تار گشت. در سال 167م او حملاتی به شیلا انجام داد و دو قلعه را تصرف نمود، اما شیلا ارتشی فرستاد و آنها را پس گرفت. امپراتور چوگو در سال 188م نیز حمله ای دیگر به شیلا انجام داد و این بار چهار قلعه "موسان"، "گویانگ"، "وون سان یانگ" و "یوگئو" را فتح و دو قلعه جدید به نام های "جوکیون" و "سادو" برپا نمود که
امپراتور گیرو وانگ (77م- 128م)؛پس از فوت «امپراتور دارو» پسرش امپراتور «گیرو وانگ»، در سال77م. به عنوان سومین امپراتور باکجه به تخت امپراتوری نشست.  در دوران حکومت او بلایای طبیعی از جمله سیل و زلزله و گردباد مردم را در برگرفت که برای آنان از علایم فاجعه بود. در سال 105م. او با شیلا قرارداد صلحی امضا کرد و در سال 125م. شیلا برای دفع حمله مالگال به یاری باکجه شتافت. در سال128م. امپراتور گیرو در حالی که سلطنت را به پسرش «گائیرو» سپرد از دنیا رفت.
امپراتور اونجو وانگ(موسس امپراتوری باکجه) (18ق.م - 28 م)؛
 
امپراتور اونجو مؤسس سلسله "باکجه" و پسر کوچکتر «امپراتوریس سوسونو» بود، که در سال18ق.م پس از خروج از گوگوریو به علت مسائل سیاسی در جنوب با متحد کردن ملت جولبون و مردم «هانمن»، امپراتوری باکجه را برپا نمود.
در سال 8 ق.م قبیله "مالگال" دو حمله به شیپجه انجام داد و در هردو حمله موفق گشت بخش هایی از شیپجه را فتح کند. در سال 3 ق.م بیریو از دنیا رفت و مردم به اونجو به عنوان یک امپراتور رسمیت بیشتری د
امپراتور اونجو وانگ(موسس امپراتوری باکجه) (18ق.م - 28 م)؛
 
امپراتور اونجو مؤسس سلسله "باکجه" و پسر کوچکتر «امپراتوریس سوسونو» بود، که در سال18ق.م پس از خروج از گوگوریو به علت مسائل سیاسی در جنوب با متحد کردن ملت جولبون و مردم «هانمن»، امپراتوری باکجه را برپا نمود.
در سال 8 ق.م قبیله "مالگال" دو حمله به شیپجه انجام داد و در هردو حمله موفق گشت بخش هایی از شیپجه را فتح کند. در سال 3 ق.م بیریو از دنیا رفت و مردم به اونجو به عنوان یک امپراتور رسمیت بیشتری د
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت «جولبون» بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول «امپراتور دانگمیونگ»، به عنوان همسر وی و امپراتوریس «گوگوریو» برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر «بیریو» و «اونجو» نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده «یوری»، سوسونو که موقعیت فرزندانش
امپراطور یانگ وون وانگ(گو پیونگ سونگ) (۵۴۵ میلادی تا ۵۵۹ میلادی)؛
 
از آنجا که «امپراطور آن وون» به غیر از مادر پیونگ سونگ، دو امپراطوریس دیگر نیز داشت، پس از مرگ او کشمکش های فراوانی از سوی امپراطوریس ها در دربار پدید آمد که گوپیونگ سونگ را به عنوان امپراطور به رسمیت نمی شناخت، در نتیجه حامیان پیونگ سونگ با یک حمله نظامی به قصر همه آشوب گران را سرکوب کردند و امپراطوریس ها را کشتند و پیونگ سونگ را با نام امپراطور «یانگ وون وانگ» به تخت نشاندن
امپراطور یئونگ یانگ وانگ(گو وون) (590م - 618م)؛
شاهزاده «گو وون» بیست و ششمین امپراطور "گوگوریو" و فرزند ارشد امپراطور«پیونگ وون وانگ» با نام سلطنتی «یئونگ یانگ وانگ» بر تخت امپراطوری نشست.
او روابط خوبی با سلسله «سوئی» در چین شرقی پدید آورد و با «وِندی» امپراطور سوئی یک معاهده امضا کرد، اما پس از مدتی سوئی ادعا کرد که سربازان گوگوریو لیودونگ را مورد تاخت و تاز قرار داده اند (لیودونگ در آن زمانها جزو قلمرو سلسله های چینی بود) و معاهده را باطل کرد
 
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت «جولبون» بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول «امپراتور دانگمیونگ»، به عنوان همسر وی و امپراتوریس «گوگوریو» برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر «بیریو» و «اونجو» نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده «یوری»، سوسونو که موقعیت فرزندان
آهنگ اصلی سریال "دختر امپراطور : سو بک هیانگ" به نام جونگ اوپ سا (정읍사) که به لطف صداوسیما در تیتراژ پایانی سریال نمیتونید بشنوید، در حقیقت یک آهنگ سنتی مردمی مربوط به عهد جوسئون (سالهای 1392 تا 1910) هست. اصل این ترانه به دوران باکجه (18 سال پیش از میلاد مسیح تا 660 میلادی) برمیگردد. این ترانه داستان همسر مردی دستفروش است هنگامی که شوهرش از خانه دور است تا کالاهایش را بفروشد و او برایش ترانه میخواند. محققان بر این باورند که ورژنِ دوران باکجه ی این ترا
امپراطور پیونگ وون وانگ(گویانگ سونگ)( 559 م تا 590 م)؛
بیست و پنجمین امپراطور "گوگوریو" شاهزاده «گویانگ سونگ»، فرزند ارشد «امپراطور یانگ وون» بود. او با نام امپراطور «پیونگ وون» بر تخت اژدها نشست.
گفته شده است که او در تیراندازی با کمان مهارت چشم گیری داشت. امپراطور پیونگ وون با امپراطوری «گوک تورک» روابط خوبی برقرار کرد و اتحاد با گوک تورک ها وسلسله های مختلف چینی، به شکسته شدن پیمان بین شیلا و باکجه، منجر شد. در همان ایام بود که باکجه معاهده خ
امپراتور سابان وانگ (234م - 234م)؛پس از مرگ «امپراتور گوسو»، ولیعهد وی امپراتور سابان به امپراتوری رسید و به عنوان هفتمین امپراتور باکجه معرفی شد، اما سن کم سابان وانگ و هرج و مرج های ناشی از شکست های سنگین امپراتور گوسو فقید سبب آن شد که در چنین شرایطی عالیجناب «گُی» برادر «امپراتور چوگو» که فردی بسیار زیرک و البته پیر بود از فرصت استفاده کند و با جلب حمایت درباریان، امپراتور سابان را از تخت امپراتوری به زیر بکشد. این آغاز برتری خاندان «جین» ب
 
امپراطور مونجامیونگ وانگ(گوناون)(519 -491م)؛
 
«جانگ سو» بیستمین امپراطور «گوگوریو» تک پسرش «گوچودائه گاجودا» را به عنوان ولیعهد معرفی کرد اما طولی نگذشت که او مرد در حالیکه جانگ سو دیگر پسری نداشت در این زمان بود که مونجامیونگ نوه جانگ سو به عنوان ولیعهد انتخاب شد اما مونجامیونگ فقط 4 سال داشت که این عنوان را به دست آورد و همین باعث هرج و مرج در دربار گوگوریو می شد که اگر امپراطور جانگ سو بمیرد یک بچه امپراطور خواهد شد به همین دلیل امپراطور ج
پس از آنکه بانو «سوسونو» و بومی های «جولبون» به جنوب رفتند، بیریو در «میچاهول» و «اونجو» در «هانمِن» (ویریسئونگ کنونی) ساکن شدند. بیریو پسر بزرگتر سوسونو در میچاهول حکومتی کوچک تأسیس کرد، ولی اونجو با متحد کردن قبایل جولبون و به کمک مادرش امپراتوریس سوسونو ملت شیپجه یا باکجه را تاسیس نمود. بیریو که موفقیت های پی در پی اونجو را می دید، مردم را علیه او شوراند و از او خواست امپراتوری شیپجه را به وی واگذار کند، ولی اونجو نپذیرفت، در نتیجه بیری
امپراطور بوجانگ وانگ(گوجانگ بوجانگ) (642–668)(آخرین امپراطور گوگوریو)؛
 
 
فرمانده «یئونگ گائه سمون» در سال 642 م با کودتایی نظامی عموی خود «امپراطور یئونگ نیو» را کشت و دولتی نظامی پدید آورد، از نخستین اقدامات او سرکوب بوداییان و بودیسم بود، او به حکومت علاقه ای نداشت، در نتیجه شاهزاده «گوجانگ بوجانگ» یکی از عموزادگان خود را به عنوان 28 مین امپراطور گوگوریو معرفی کرد.
بوجانگ، با به دست گرفتن قدرت "گوگوریو" لقب امپراطور «بوجانگ وانگ» را گرفت.
سا
امپراتور گوسو وانگ (214م - 234م)؛پس از آن که «امپراتور چوگو» در سال 214م درگذشت، ولیعهدش، «گوسو وانگ» بر تخت نشست. او ششمین امپراتور باکجه بود.
بعضی منابع گوسو را برادر چوگو می دانند، ولی منابع موثق او را پسر چوگو دانسته اند.
در سال 216م ارتش امپراتور گوسو در قلعه سادو، حمله مالگال را دفع کرد و در سال 222م به ارتش 5هزار نفری شیلا حمله برد.  دوران گوسو با بلایای طبیعی فراوان از جمله گردباد، سیل و زلزله همراه بود و در اواخر عمر نیز مورد حمله شیلا و مالگا
 
پس از آنکه بانو «سوسونو» و بومی های «جولبون» به جنوب رفتند، بیریو در «میچاهول» و «اونجو» در «هانمِن» (ویریسئونگ کنونی) ساکن شدند. بیریو پسر بزرگتر سوسونو در میچاهول حکومتی کوچک تأسیس کرد، ولی اونجو با متحد کردن قبایل جولبون و به کمک مادرش امپراتوریس سوسونو ملت شیپجه یا باکجه را تاسیس نمود. بیریو که موفقیت های پی در پی اونجو را می دید، مردم را علیه او شوراند و از او خواست امپراتوری شیپجه را به وی واگذار کند، ولی اونجو نپذیرفت، در نتیجه بیر
امپراطور آن وون وانگ(گوبویون)(545 م - 531 م)؛
 
بیست سومین امپراطور "گوگوریو" شاهزاده «گوبویون» برادر «امپراطور آنجانگ وانگ» بود که با نام «آن  وون وانگ» بر تخت نشست. پس از مرگ امپراطور آنجانگ در سال 531م، امپراطوری های شیلا و باکجه برای انتقام گیری از گوگوریو با هم متحد شدند و به قلعه «یوسان» حمله بردند آن جا را محاصره کردند، اما امپراطور آن وون یک دسته سواره نظام 5هزار نفری را برای حمله به آنجا فرستاد و یوسان را پس گرفت. زندگی اجتماعی آن وون نیز 
 
امپراطور آنجانگ وانگ(گوهیونگ آن)(۵۱۹ م تا ۵۳۱ م)؛
 
بیست و دومین امپراطور "گوگوریو" شاهزاده «گوهیونگ آن» فرزند امپراطور «امپراطور مونجامیونگ وانگ» بود که لقب امپراطور «آنجانگ وانگ» را گرفت. در مراسمی که او برای پدرش در کوهستان بونگی برگزار کرد، خاکستر پدرش را به محل دفن «امپراطور دانگمیونگ (گوجومونگ)» موسس امپراتوری گوگوریو برد و خاکستر او را با نام مونجامیونگ اهدا نمود.
امپراطور آنجانگ وانگ همچنان روابط خود را با چینی ها از جمله سلسله ل
خلاصه ای از سریال:ها جین دختری است که در دنیای امروزی زندگی میکند او به تازگی متوجه خیانت دوست پسرش و دوستش می شود آرزو می کند که ای کاش مدتی در این دنیا نباشد و یا به خواب عمیقی فرو برود در همان حین پسر بچه ای در رودخانه می‌افتد و در حال غرق شدن است هاجین برای  نجات او داخل رودخانه می رود و پسرک را نجات می‌دهد اما خودش به زیر آب می رود و همان موقع خورشید گرفتگی رخ میدهد و هاجین بیهوش میشود وقتی به هوش می آید خودش را در دنیای دیگری می بیند گویا ا
 
خیالتان راحت باشد! قرار نیست درباره فضایل سریال جومونگ صحبت و پخش چند باره آن را توجیه کنیم. می‌خواهیم با هم مروری بر یک تاریخ نه چندان شناخته شده، داشته باشیم؛ تاریخ شبه جزیره کره و البته، داستانی پر فراز و نشیب شخصیتی تاریخی که همه ما، کم و بیش او را با نام « فرمانده جومونگ » می‌شناسیم.
واقعیت آن است که جومونگ و گوگوریو، بخشی از تاریخ باستان شبه جزیره کره را به خود اختصاص داده‌اند، اما آگاهی ما در این باره، آن‌قدر محدود است که نمی‌توان

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها